یک لحظه, نوری روشنا* از تیرگی هایم ربود*****وقتی که, هستی را خدا*عین عدم, می آفرید*وقتی که چشمان مرا*چون چشم خود, رعنا
کشید*وقتی خدا, ناز مرا*نزد ملائک می خرید*یک لحظه, اشک آگهی*از نور چشمانم,
چکید*دیدم که عاشق گشته
ام ,*عشق گشته من را آگهی*من عارف از خود گشته ام,*عقل, بی خبر, در
ابلهی*من بودم و دم بود و
هی*من پیر و من سلطان
و کی*گردیده ام در نای و
نی*امروز و فردا ها و
دی*یک لحظه ار به میزانی که از عشق آگاهی دارید، ایمان دارید....
ما را در سایت به میزانی که از عشق آگاهی دارید، ایمان دارید. دنبال می کنید
برچسب : لحظه,نوری,روشنا,تیرگی,هایم,ربود, نویسنده : 1prophet2012d بازدید : 261 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 12:16